باز هم «خشونت علیه زنان» ؟
« زن » واژه ای که همیشه در تابوست. تابویی که قرن هاست، وجود دارد و شکسته نشده است. برابری جنسیتی چیست؟ جوامع چه تلاشی برای این برابری انجام داده اند؟ کجای کاریم؟
شمال تا جنوب، شرق تا غرب، هیچ فرقی نمی کند. در آسیای دور هستی. در دورترین جای جهان. در جهان سوم! این است که نمی توان تغییری ایجاد کرد. خود مردم هم تلاشی برای تغییر نمی کنند. ناگفته نماند خودمان (زنان شرقی)، به این مساله دامن میزنیم. کتاب نمی خوانیم، برای خودمان خرج نمی کنیم. برای آگاه شدن تلاشی نمی کنیم. فقط سکوت کرده ایم.
در روزگاری که می گذرانیم، هزاران اتفاق و حادثه پیش می آید. زندگی بالا و پایین دارد. اما اتفاق های ناگفته زنان و دختران ایرانی، یکی از مهمترین دلایل عدم توجه حکومت و مردم، به زن است. در کشورهای جهان سوم، جدای از حقوق جنسیتی و انسانی، دین، عرف، غیرت، « تعصب های قومی و قبیله ای »، مهمترین دلیل در انتخاب یک زندگی، حتی به شکل کاملا معمولی است.
حق کار خارج از خانه، حق انتخاب همسر، حق زندگی مستقل، حق لباس پوشیدن و … را هر کسی به جز زن برایش مشخص می کند. تعجب نکنید. هنوز هم این تابوها در اینجا وجود دارد. به هیج دیدی به زن نگاه نمی کنند!
چند روز پیش در روزنامه ای خواندم: «تحقیقات نشان داده که زنان باهوش و با استعداد و روشنفکر اغلب تنها می مانند. مردان اغلب مایل نیستند، با زنان قدرتمند و توانمند رابطه برقرار کنند. علت این مسئله این است، که مردان خود را در مقابل زنی با قابلیتهای چندگانه، ضعیفتر و کمتر مرد می بینند».
به طور معمول اگر از خانواده های سطح متوسط به بالا باشی، چه از نظر مالی و چه از نظر فرهنگی، جای رشد داری و میتوانی برای قوی شدن و قوی ماندن تلاش کنی. اما اگر از خانواده های سطح متوسط به پایین باشی، و بخواهی قوی شوی نمیگذارند، تو را عقب نگه می دارند. به هر ریسمانی برای بالا کشیدنت استفاده کنی، آن ریسمان را پاره میکنند. و اگر به اندازه کمی به جایی برسی، از وجود تو سو استفاده می کنند.
انواع خشونت علیه زنان چیست؟این نکته روشن می شود، که چند دلیل عقب نگه داشته شدن زنان توسط جامعه و مردان. توهم داشتن شوکت و هیبت مردانه، عقده حقارت و غیرت و مرد سالاری، بودن جامعه است.
هر زنی که در پی سواد آموزی، بدست آوردن قدرت و رشد شخصیتی برود. همیشه توسط مردان، مورد هجوم و حمله قرار می گیرد. تغییر جایگاه در اینجا سخت است. تغییر و رشد شخصیتی و بیرون کشیدن خود از منجلاب عرف، اعتقادات، دین و تعصبات خانوادگی سخت است.
بخشی از واقعیت :
فرض کنید که قوی شدی و از خانواده فاصله سوادی، مالی و جایگاهی زیادی گرفته ای، روزنامه ها و نشریات از تو حرف میزنند. کسی شده ای و با تلاش شبانه روزی، توانسته ای توانایی های خود را بالا ببری. با افراد قوی، ارتباط گرفته ای و همه روی تو حساب می کنند. به یکباره همان برادر یا مادر یا زن برادر، در لحظه ای زندگی تو را نابود می کنند. با فتنه های که شبانه روزی برای تو درست کرده اند. علیه تو بر پا میخیزند، و تو را به زمین می زنند. با ابزار زور و قدرت فیزیکی علیه تو هجوم می آورند. (کتک می زنند و تو را از خانه بیرون می کنند 24 آبان ، ساعت 12 و نیم نیمه شب ) . تو شکه می شوی! با صورتی کبود و وضعیتی اسف بار. کجا می خواهی بروی؟ چکار می خواهی بکنی؟ چه تصمیمی می خواهی بگیری؟باور این مساله مشکل است، که در جایی زندگی می کنی، که دقیقا هیچ سازمان یا نهادی وجود ندارد. که بتواند از این زنان موفق و تحصیل کرده حمایت کند. زن حتما باید آسیب دیده باشد، یا مطلقه باشد، و یا فراری، که توسط سازمانهایی مانند بهزیستی یا کمیته امداد پذیرش شود. آن هم برای تنها چند شب.
در خانواده های شهرستانی و کارگری، اگر کسی بخواهد رشد کند یا با سواد شود یا آگاه شود. ده ها هزار مانع سر راه او هست و می گویند، اینچنین است و آنچنان. دلیل بوجود آمدن این مسائل، عقب نگه داشته شدن زن است. عدم آموزش نسل ها و مردم شهرستان ها باعث شده، که گذار و تغییر سطح در این کشورها اصلا اتفاق نیفتد.اینکه زنان را بی سواد نگه داریم، اینکه زن فقط عامل زایش باشد، اینکه نتواند در خارج از خانه کار کند. و هزاران مورد دیگر، برای این است، که حقی بر او قائل نیستیم و او باید عقب مانده بماند.
شما که در آن طرف، دوردستها هستید، کاری کنید. دست بجمبانید. هستند زنان با استعدادی، در شرق دور که گیر افتاده اند. دستشان به جایی نمیرسد. کاری از پیش نمی برند. نیاز به تغییر است. ای کاش شما، آری شما که این نامه را می خوانید. عمق فاجعه را درک کرده باشید و بدانید. به قول صادق هدایت ما در چاهک جهان زندگی می کنیم. این جا بدترین جای جهان است. دقیقا هیچ راهی برای نجات زنانی امثال من تحصیل کرده، ژورنالیست و … وجود ندارد.
باشد که رها شوم!
نگارنده : مهندس شادی زهره وندی
بر اساس واقعیت و به هدف آگاهی بخشی
مقالات مرتبط: